جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

۵ مطلب با موضوع «جامعه شناسی :: روش تحقیق» ثبت شده است

عنوان کتاب: مناظره (متن مناظره‌های انتخاباتی یازدهمین دوره‌ی ریاست جمهوری اسلامی ایران ـ خرداد 1392)

سال نشر: 1392

انتشارات: تهران؛ سروش

مناظره

کتاب مناظره، شامل متن کامل مناظره‌های انتخابات ریاست جمهوری 1392 است. اقدام صداوسیما در انتشار این کتاب، اقدامی بسیار عاقلانه و درخور تقدیر و تشکر است؛ چرا که منبع خوبی برای تحقیقات اجتماعی بر روی انتخابات فراهم می‌کند. اما ای کاش صداوسیما انتشار متن مکتوب مباحث انتخابات را تنها به مناظره‌ها محدود نمی‌کرد و تمامی برنامه‌های تلویزیونی کاندیداها را منتشر می‌نمود. چرا که بخش زیادی از دیدگاه‌های کاندیداهای انتخابات، در قالب برنامه‌های دیگری مثل «بادوربین»، «گفت‌وگوی ویژه خبری»، «پاسخ به سؤالات کارشناسان» و... مطرح شده است.

نکته‌ی دیگر این که یکی از مشکلات محققین در استفاده از این کتاب ـ که معمولاً به روش تحلیل محتوا یا تحلیل گفتمان صورت می‌گیرد ـ نیاز به متن کتاب است. برای این منظور، محققین مجبورند برای استفاده، متن کتاب را دوباره تایپ کنند. چه خوب بود اگر فایل این کتاب نیز به صورت الکترونیک در سایت‌های فروش نسخه‌های الکترونیک کتاب عرضه می‌شد تا محققین با این مشکل نیز مواجه نباشند.

  • علی محمدزاده


اشاره:

نوشتار حاضر، در شماره‌ی 47 نشریه‌ی همگام (ماه‌نامه‌ی تحلیلی ـ راهبردی شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی) ـ تیرماه 1394 در پرونده‌ی «مسئله‌شناسی» این ماه‌نامه به چاپ رسیده است.

در صفحات 60 تا 65 این نشریه، می توانید مقاله حاضر را ملاحظه نمایید.

دریافت فایل pdf کامل شماره 47 نشریه‌ی همگام


سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعیِ «بدون شکست» چگونه محقق می‌شود؟ این نخستین پرسشی است که هنگام بحث از برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعی به ذهن متبادر می‌شود. اگر نگاهی گذرا بر سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های گوناگونی که در حوزه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی به مرحله‌ی اجرا گذاشته می‌شود بیفکنیم، مشاهده خواهیم کرد که بسیاری از آن‌ها از حصول نتیجه‌ی پیش‌بینی شده ناتوان مانده‌اند و تنها هزینه‌های مالی و انسانی بر جامعه‌ی هدف تحمیل کرده‌اند. علت این شکست چیست؟ چرا پیش‌بینی‌ها درست از کار درنیامده‌اند؟

پاسخ این پرسش‌ها را باید در رابطه‌ی میان سیاستِ فرهنگی و جامعه‌ی هدف جست‌وجو کرد. می‌توان گفت یک سیاستِ فرهنگی هنگامی با شکست مواجه می‌شود که میان آن سیاست و جامعه‌ی هدف، نسبت و رابطه‌ی درستی برقرار نشده باشد. آن‌چه واسط و رابط میان سیاستِ فرهنگی و جامعه‌ی هدف است، چیزی جز «مسئله[1]» نیست.  بنابراین، سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های فرهنگی و اجتماعی، تنها هنگامی به نتیجه‌ی مطلوب دست می‌یابند که مبتنی بر «مسئله» و مسئله‌شناسی درست باشند. اکنون این پرسش پیش می‌آید که «مسئله» چیست؟ در این زمینه باید گفت تعریف «مسئله» و تعیین این‌که چه چیزی مسئله هست و چه چیزی مسئله نیست، از جمله بحث‌های دامنه‌دار در علوم اجتماعی بوده است و بر سر آن اختلاف نظرهای فراوانی بروز کرده است. اما در یک تعریف کلی می‌توان گفت «مسئله»های فرهنگی و اجتماعی، روندهایی کلی و بنیادین هستند که «معضلات» گوناگون فرهنگی و اجتماعی به آن‌ها باز می‌گردند و از آن‌ها سرچشمه می‌گیرند. بر اساس این تعریف، باید میان «معضل» اجتماعی و فرهنگی و «مسئله» تفاوت قائل شد. موضوعاتی چون گسترش سبک‌های جدید مصرف و زندگی، تغییر در نحوه‌ی پوشش، دگرگونی در هنجارهای جنسیتی، دگرگونی در روابط نسلی و مانند آن در عرصه‌ی فرهنگی و گسترش فقر و شکاف طبقاتی، رشد مصرف مواد مخدر، کاهش سرمایه‌ی اجتماعی و گسترش انواع و اقسام کجروی‌ها در عرصه‌ی اجتماعی، نمونه‌هایی از «معضلات» فرهنگی و اجتماعی هستند که خود ریشه در «روند»‌های کلان‌تری دارند. برای مثال، روند‌هایی چون سمت‌وسوی چالش سنت و مدرنیته در هر مقطع زمانی، موضوعات ناشی از فعال‌شدن شکاف‌های گوناگون اجتماعی در یک جامعه، چالش‌های مرتبط با کارآمدی دین در اداره‌ی کشور و نسبت آن با اقتضائات زمانه، به چالش کشیده شدن قرائت رسمی از دین از سوی قرائت‌های بدیل، شکاف میان مردم و حکومت، چالش در نسبت نظری و عملی میان توسعه و عدالت، جهت‌گیری‌های کلان در سیاست‌های اقتصادی و حرکت خزنده به سمت لیبرالیسم اقتصادی و مانند آن، از جمله روندهای کلی مورد بحث هستند که معضلات ریز و درشت اجتماعی ریشه در آن‌ها دارند. در حقیقت، تفاوت «معضل» فرهنگی و اجتماعی و «مسئله» در میزان کلیت‌بخشی آن است. مسائل اجتماعی چالش‌ها و روندهای کلانی‌اند که مقطعی و زودگذر نیستند، عمدتاً ریشه در تحولات تاریخی و شکاف‌های اجتماعی دارند و علت موجبه‌ و مبقیه‌ی معضلات اجتماعی را تشکیل می‌دهند.

برای واضح‌تر شدن مطلب، باید به این نکته اشاره کنیم که ما در یک جامعه با شمار فراوانی از معضلات اجتماعی روبرو هستیم و حتی چه بسا هر روز بسیاری از این معضلات را به چشم هم ببینیم. موضوعاتی چون فقر، اعتیاد، روسپی‌گری، وندالیسم، پرخاش‌گری، دزدی، رشوه، اقسام مفاسد اقتصادی، بدحجابی و بدپوششی، انواع و اقسام روابط جنسی غیر ازدواجی، تجاوز به عنف، کودک آزاری، کاهش گرایش به اخلاق و معنویت، گسترش بی‌توجهی به شرایع دینی، تغییر نگرش نسبت به حکومت دینی و مانند آن، نمونه‌هایی از این معضلات اجتماعی هستند. اما باید دانست که این معضلات اجتماعی که به چشم دیده می‌شوند و احساس می‌شوند، خود ریشه در روندهای کلی‌تر و ساختاری‌تری دارند که در ظاهر از چشم ما پنهان‌اند؛ اما به واقع همان‌طور که ذکر شد، علت موجبه و بقای این معضلات را تشکیل می‌دهند. به بیان دیگر، در حالی‌که معضلات اجتماعی، وضعیت‌های اظهار شده و ملموسی هستند، مسائل اجتماعی در شرایط معمول اظهار نشده و پنهان‌اند و تنها «مسئله‌شناس» فرهنگی و اجتماعی است که می‌تواند آن‌ها را تشخیص داده و متناظر با تشخیص خود، اقدام به ارائه‌ی نسخه و راه‌حل نماید. اکنون و پس از این توضیحات، در پاسخ به این پرسش که علت شکست برنامه‌ریزی‌‌های فرهنگی چیست و سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعیِ «بدون شکست» چگونه محقق می‌شود، باید گفت یک سیاستِ فرهنگی هنگامی توفیق می‌یابد که افقی فراتر از معضلات اجتماعی را ببیند و راه‌حل‌های خود را علاوه بر معضلات اجتماعی، به مسائل اجتماعی نیز مبتنی کند. در این صورت، یک سیاستِ فرهنگی و اجتماعی علاوه بر آن‌که به «معلول» پرداخته است، اندیشیدن به «علت» را نیز از یاد نبرده است. پس از تبیین چیستی مسئله‌ی فرهنگی و اجتماعی، اکنون باید به این پرداخت که «مسئله‌شناسی» فرهنگی و اجتماعی چگونه و از چه طریقی میسر و مقدور می‌شود؟ به عبارت دیگر، به چه طریقی یک سیاست‌گذار و برنامه‌ریز فرهنگی و اجتماعی می‌تواند دست به «مسئله‌شناسی» درستی بزند و این روندهای کلی و ساختارهای پنهان را کشف و فهم نماید؟

پاسخ به این پرسش، در مفهوم «تجربه‌ی زیسته[2]» نهفته است. تجربه‌ی زیسته، درکی مستقیم و بی‌واسطه از واقعیت اجتماعی است که فرد در بافت[3] یا موقعیتی معین آن را می‌فهمد. بنابراین، تجربه‌ی زیسته با نوعی آگاهی بی‌واسطه همراه است. مقصود آن است که برنامه‌ریز و سیاست‌گذار فرهنگی، نمی‌تواند از پشت میز کار و صرفاً بر اساس مطالعات و دانش نظری خود اقدام به سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی نماید؛ بلکه این برنامه‌ریزی، نیاز به «داده‌های میدانی» دارد که از تجربه‌ی زیسته‌ی بی‌واسطه‌ی محقق و یا استفاده از تجربه‌ی زیسته‌ی بی‌واسطه‌ی دیگران حاصل می‌شود. مقصود از داده‌های میدانی، اطلاعات و داده‌های موجود در واقعیت یک جامعه است که در زندگی روزمره‌ی مردم وجود دارد.

بنابراین، سیاست‌گذار فرهنگی و اجتماعی در وهله‌ی نخست بایستی خود درکی بی‌واسطه از آن‌چه در جامعه‌ی خودش می‌گذرد داشته باشد؛ بداند در گفت‌وگوهای میان مردم چه موضوعاتی رد و بدل می‌شود؛ گروه‌ها و دسته‌های گوناگون مردم چگونه زندگی می‌کنند و در عرصه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با چه مشکلاتی روبه‌رویند و دیدگاه عمومی مردم پیرامون موضوعات گوناگون چیست. زندگی ایزوله ـ یعنی به دور از جامعه ـ برای کسی که قصد شناخت جامعه و برنامه‌ریزی برای آن را دارد، مهم‌ترین علت دوری از مسئله‌شناسی است. کسی که از منزل با خودروی شخصی به محل کار ـ دانشگاه یا یک سازمان فرهنگی ـ مراجعت می‌کند و دوباره با خودرو شخصی به منزل بازمی‌گردد؛ بدون آن‌که بداند کف خیابان‌های شهر چه در حال رخ دادن است، قطع به یقین نمی‌تواند مسئله‌شناس خوبی باشد. محقق و برنامه‌ریز فرهنگی بیش از آن‌که نیاز به مطالعه پیرامون معضلات و رویدادهای فرهنگی و اجتماعی داشته باشد، باید خود این معضلات و مسائل را با گوشت و پوست خود درک کند؛ تنها در این صورت است که او می‌تواند به نوعی «درون‌نگری هم‌دلانه» با مردمی که مخاطب برنامه‌ریزی فرهنگی هستند دست یابد و درد آن‌ها را بفهمد. آن‌ها که در طول تاریخ مرد زمانه‌ی خویش بوده‌اند، برج‌عاج نشینان و عافیت‌طلبان نبوده‌اند؛ بلکه آدم‌هایی بوده‌اند که به تمام معنا در همین جامعه می‌زیسته‌اند و در درد و رنج گروه‌های مختلف مردم با آنان شریک بوده‌اند.

دست‌یابی به این داده‌های میدانی، علاوه بر آن‌که از تجربه‌ی زیسته‌ی خود محقق و سیاست‌گذار فرهنگی و اجتماعی حاصل می‌شود، می‌تواند حاصل تحقیق و پژوهش از تجربه‌ی زیسته‌ی افراد مختلف و گروه‌های گوناگون مردم نیز باشد. بنابراین، برنامه‌ریزی فرهنگی ناظر به هر سمت‌وسویی که هست، اولین گام آن اقدام به گردآوری داده‌های میدانی است که از تجربه‌ی زیسته‌ی بی‌واسطه سیاست‌گذار فرهنگی و یا جامعه‌ی هدف حاصل می‌آید.

اما اکنون باید به این پرسش پاسخ گفت که محقق و برنامه‌ریز فرهنگی برای دستیابی به این مسئله‌شناسی باید چه مراحلی را پشت‌سر بگذارد و به چه طریقی عمل کند؟

همان‌طور که گفتیم، اولین مرحله، گردآوری داده‌های میدانی از جامعه‌ی هدف است که یا از طریق حضور محقق در جامعه‌ی هدف و کسب تجربه‌ی زیسته توسط خود او و یا از راه استفاده از تجربه‌ی زیسته‌ی گروه‌های مختلف مردم جامعه‌ی هدف صورت می‌پذیرد. به عبارت دیگر، محقق می‌تواند خود در جامعه‌ی مورد مطالعه حضور یابد و به کمک تکنیک «مشاهده‌ی مشارکتی» به گردآوری داده‌هایی از جامعه‌ی هدف بپردازد؛ و یا این‌که با استفاده از روش‌های گوناگون کمی و به‌ویژه کیفی تحقیق، اطلاعاتی از جامعه به دست آورد.

پس از طی شدن این مرحله، محقق اجتماعی داده‌هایی از جامعه در اختیار دارد که به روش‌های مختلف به دست آمده‌اند. این داده‌ها عمدتاً به معضلات اجتماعی ریز و درشت موجود در جامعه مربوط هستند. حال نوبت به تحلیل و بازتحلیل مکرر داده‌های به دست آمده می‌رسد. داده‌ها باید در گروه‌ها و طبقات بزرگ‌تر و بزرگ‌تر طبقه‌بندی شوند تا زمانی‌که محقق به چند طبقه‌ و دسته‌ی بزرگ دست یابد؛ طبقاتی که دیگر نتوان آن‌ها را در هم ادغام کرد و موضوعاتی مجزای از یکدیگر به حساب آیند. پس از این مرحله، نوبت که کشف روندهای کلی یا همان مسائل اجتماعی می‌رسد. انجام این مرحله، نیازمند «ذهنی تئوریک» و ورزیده است که خود حاصل تجربه، مطالعه و تفکر است و تنها از عهده‌ی کسانی بر می‌آید که از تجربه و دانش کافی برخوردار باشند. هنر محقق اجتماعی آن است که بتواند از خلال این داده‌های میدانی، «روند»های کلی را کشف و فهم نماید. در این صورت، محقق به مهم‌ترین «مسائل» جامعه‌ی هدف پی‌برده است؛ مسائلی که داده‌های میدانی به دست آمده، دلالت بر آن‌ها می‌کنند.

 مراحل مورد بحث، در نمودار زیر آمده است:

نمودار مسئله شناسی

همان طور که از نمودار فوق پیداست، برنامه‌ریز و سیاست‌گذار فرهنگی، پس از توجه به معضل اجتماعی، گردآوری داده‌های میدانی پیرامون آن معضل اجتماعی و کشف روندهای کلی و مسائل اجتماعی، با این عینک نظری حاصل از این مسئله‌شناسی مجدداً به جامعه بازگشته و موضوعات مدنظرش را مورد تحلیل مجدد قرار می‌دهد. این فرآیند تحلیل و بازتحلیل مجدد تا آن‌جا ادامه می‌یابد که سیاست‌گذار و برنامه‌ریز فرهنگی و اجتماعی، به راه‌حلی مقتضی راه بَرد.



[1] problem

[2] Lived experience

[3] Context

  • علی محمدزاده

پایایی و اعتبار

علی محمدزاده | جمعه, ۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۷ ق.ظ

اشاره: این مطلب برگرفته از یادداشت‌های کنکور کارشناسی ارشدم در سال 91 است.



پایایی

تعریف پایایی (reliability)

پایایی عبارت است از میزان همسانی نتایج مکرر (بیکر، 1386).

به عبارت دیگر، یک اندازه‌گیری زمانی پایایی دارد که با تکرار آن در مواقع دیگر، همان نتایج به دست آید. اگر افراد در موقعیت‌های مکرر به یک سؤال به گونه‌ی مشابهی پاسخ دهند، این سؤال قابل اعتماد (دارای پایایی) است. (دواس، 1376: 65).

انواع آزمون پایایی

1- روش آزمون ـ آزمون مجدد (Test-Retest): در این روش، وسیله‌ی اندازه‌گیری در بین یک نمونه‌ی واحد، طی دو زمان متفاوت مورد ارزیابی قرار می‌گیرد و هم‌بستگی بین دو سری نتایج محاسبه می‌شود.

2- روش فرم‌های موازی (Parrallel Forms): در این روش، دو وسیله (فرم) اندازه‌گیری را به‌طور هم‌زمان مورد آزمون قرار می‌دهیم تا هم‌بستگی نتایج فرم اول با فرم دوم مورد مقایسه قرار گیرد. به عبارت دیگر، دو شکل برابر از یک وسیله‌ی اندازه‌گیری را به پاسخ‌گویان داده و هم‌بستگی بین دو سری نتایج را محاسبه می‌کنیم.

3- روش دو نیمه کردن (Split-Half): در این شیوه ابزار اندازه‌گیری در بین نمونه مورد آزمون قرار می‌گیرد؛ سپس به دو نیمه تقسیم می‌شود و ضریب هم‌بستگی بین دو نیمه محاسبه می‌گردد. در حقیقت وسیله به دو مجموعه‌ی مجزای مشابه تقسیم می‌شود.

4- روش پایداری درونی (Internal Constant): در این روش از تمامی گویه‌ها در برآورد روایی استفاده می‌شود. مبنای آن، سازگاری درونی گویه‌ها است. در این خصوص، گویه‌هایی می‌توانند پایا باشند که

  • علی محمدزاده

چرخه‌ی طراحی پژوهش اجتماعی

علی محمدزاده | پنجشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۸ ب.ظ
  • علی محمدزاده

جهان را از دریچه‌ی «حواس» هم می‌شود نگریست

علی محمدزاده | چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۷:۱۰ ب.ظ

یکی از پرسش‌های مهم در شناخت جوامع بشری، این مسئله است که جهان را از چه منظرهای جدیدی می‌شود نگریست و فهم کرد؟ تلاش برای پاسخ‌دادن به این پرسش است که باب‌های تازه‌ای از دانش و شناخت را به‌روی بشر می‌گشاید و او را با زوایای ناشناخته‌ای از جامعه‌های انسانی آشنا می‌کند. «مردم‌نگاری حسی[2]» از جمله‌ی این منظرهاست. مردم‌نگاری حسی، برای شناخت جوامع حواس بنیادین و اساسی آن جوامع را بررسی می‌کند. مردم‌شناسان حسی، مبنای رفتار انسان را حواس او می‌دانند. از این منظر، آن‌ها به اتنوگرافی مرسوم غربی این نقد را وارد می‌کنند که اتنوگرافی مرسوم بیشتر به بینایی بها داده و از دیگر حواس غافل شده است. علت این امر هم چیزی نیست جز این‌که در جهان غرب، حس غالب حس بینایی است. حال که این‌گونه است، پس باید به همه‌ی حواس پرداخت. در واقع هدف اتنوگرافی حسی این است.

پرسش مهمی که اینان مطرح می‌کنند، این است که آیا همه‌ی جوامع مانند غرب همین مدل از حواس را دارند؟ پاسخ منفی است. سیستم‌های حسی مردم نقاط گوناگون جهان متفاوت‌اند. در هر جامعه‌ای اجتماعی شدن توسط یکی از حواس رخ می‌دهد و هر جامعه، مدل‌های حسی خاص خودش را دارد؛ اعضای جامعه بر اساس این مدل است که جهان را می‌فهمند.

  • علی محمدزاده