جهان را از دریچهی «حواس» هم میشود نگریست
یکی از پرسشهای مهم در شناخت جوامع بشری، این مسئله است که جهان را از چه منظرهای جدیدی میشود نگریست و فهم کرد؟ تلاش برای پاسخدادن به این پرسش است که بابهای تازهای از دانش و شناخت را بهروی بشر میگشاید و او را با زوایای ناشناختهای از جامعههای انسانی آشنا میکند. «مردمنگاری حسی[2]» از جملهی این منظرهاست. مردمنگاری حسی، برای شناخت جوامع حواس بنیادین و اساسی آن جوامع را بررسی میکند. مردمشناسان حسی، مبنای رفتار انسان را حواس او میدانند. از این منظر، آنها به اتنوگرافی مرسوم غربی این نقد را وارد میکنند که اتنوگرافی مرسوم بیشتر به بینایی بها داده و از دیگر حواس غافل شده است. علت این امر هم چیزی نیست جز اینکه در جهان غرب، حس غالب حس بینایی است. حال که اینگونه است، پس باید به همهی حواس پرداخت. در واقع هدف اتنوگرافی حسی این است.
پرسش مهمی که اینان مطرح میکنند، این است که آیا همهی جوامع مانند غرب همین مدل از حواس را دارند؟ پاسخ منفی است. سیستمهای حسی مردم نقاط گوناگون جهان متفاوتاند. در هر جامعهای اجتماعی شدن توسط یکی از حواس رخ میدهد و هر جامعه، مدلهای حسی خاص خودش را دارد؛ اعضای جامعه بر اساس این مدل است که جهان را میفهمند.
یک اصل بنیادین در این دیدگاه این است که ادراک حسی به همان اندازه که یک عمل حسی است، یک عمل فرهنگی هم هست. برای مثال، دیدن یادگرفته میشود و دیدن افراد جوامع مختلف یکسان نیست. فرهنگ دیداری تأکید بر نوشتن، خواندن، مشاهدهکردن و متن ها دارد و اساساً پایهی تمدن را متن میداند. اما همهی فرهنگها دیداری نیستند. برای مثال، چه بسا جوامعی که مردمش از مشاهدهی اشیاء در موزه و از پشت شیشه، لذت نبرند؛ چون لذت بردن و فهمیدن آنها منوط است به اینکه اشیاء را لمس کنند نهاینکه ببینند!
پرسش این است که این جزئیات حسی چهچیزی از جزئیات نظام فرهنگی- اجتماعی را برای ما آشکار میکنند؟ پل استالر، یکی از صاحبنظران این عرصه، معتقد است باید در اتنوگرافی، بوها، مزهها و... را نیز توصیف کرد و از «اتنوگرافی خوشمزه» سخن به میان میآورد. اتنوگرافی خوشمزه، توصیفی، غیرنظری و بهیادماندنی است. نثر ما در این شیوه باید نثر لذیذ باشد.
در مقام شناخت، اولین قدم، کشف روابطی بین حسهاست که یک فرهنگ درست میداند. مثلاً در اسلام تأکید روی شنوایی است نه بینایی. در مساجد باید تصویر کمتر باشد. قرآن و اذان خوانده میشوند و... . جامعهی اسلامی در جهت سرکوب بینایی و تأکید بر شنوایی است. در حالیکه در جامعهی غرب بینایی حس عمده است. به اینگونه تفاوتها باید دقت کرد.
باید دید چه حسهایی مورد تأکید است و کدام حسها کنار گذاشته میشود؟ آیا لمسکردنها بسیارند یا کماند؟ آیا دغدغهی زیادی دربارهی بوهای بدن وجود دارد؟ چه طیف مزهای در غذاها وجود دارد؟ آیا سرکوب حس یا بیان حسی خاصی وجود دارد؟ برای مثال، تزئین کردن یک عضو بدن، مثل لبها یا گوش، میتواند معنای نمادین آن را در یک جامعه برساند.
یک مثال خوب دربارهی جامعهی خود ما این است که ما عاشورا را با چشیدن تجربه میکنیم! آش نذری، یعنی خوردن غذا، تأثیرگذار تلقی میشود. یا اینکه از طریق شنیدن نواهای محرم عاشورا را ادراک و تجربه میکنیم. در حقیقت ما عاشورا و محرم را از طریق شنیدن و چشیدن میفهمیم؛ یا اینکه برای درک زیارت، ضریح را لمس میکنیم.
دربارهی کار میدانی
اما برای ورود به کار میدانی، 9 حوزه هست که میتواند نقطهی ورود ما به کار را شکل دهد:
(1) زبان:
- چه واژههایی برای حسهای مختلف وجود دارد؟
- چه ادراکات حسیای بیشترین واژهگان را به خود اختصاص داده است؟ (صداها، رنگها، بوها).
- چهگونه حسها در استعارهها و بیانها استفاده میشوند؟
(2) مصنوعات و زیباییشناسی:
- اندیشههای زیباییشناختی یک فرهنگ، نشاندهندهی چه چیزی دربارهی ارزش منتسب به حسهای مختلف است؟
- حسها در مصنوعات یک فرهنگ چهگونه بازنمایی شده و فراخوانده میشوند؟
- چهگونه حسهای دیگر میتوانند در رمزگذاری یا رمزگشایی مصنوعات دخیل باشند؟
(3) تزیین بدن:
- شیوههایی که در آنها یک فرهنگ بدن انسان را تزیین میکند و تغییر شکل میدهد، چه چیزی میتواند دربارهی نظم حسی آن فرهنگ به ما بگوید؟
- آیا یکی از اعضای حسی بهطور فیزیکی از طریق استفاده از گوشوارهها، حلقههای بینی، تیغزنی، نقاشی و... مورد تأکید قرار گرفته است؟ مثلاً به گوش یا گردن چیزی آویزان شده باشد.
- چه حس هایی در آرمانهای فرهنگی از زیبایی شخصی مهم ترین حس هستند؟
(4) شیوههای پرورش کودک:
- کدامیک از حسها در بزرگکردن کودک بیش از همه مورد تأکید قرار میگیرد یا سرکوب میشود؟
- آیا شیوههای اجتماعی کردن، بر خودکنترلی یا تن آسایی، فردیت یا همنوایی تأکید دارند؟
- آیا این تاکیدها در مرحله ای از رشد کودک عکس شده یا تغییر می کنند؟
- آیا وسیلههای اصلی آموزش، دیداری، شنیداری یا حرکتی هستند؟ چهگونه به کودکان یادداده میشود تا با نظم حسی فرهنگشان همنوایی کنند؟
(5) شیوههای حسی جایگزین:
- انتظارات مدل حسی مسلط موجود در یک جامعه کداماند؟
- آیا شیوههای متفاوت حس کردن وجود دارند که به زنان یا مردان نسبت داده شده یا در آنها ظهور یابند؟
- اشخاص چهگونه با نواقص حسی (معلولیتها) بر خورد میکنند؟
(6) رسانههای ارتباط:
- رسانههای مورد استفادهی یک جامعه ارتباط را چهگونه برقرار میکند؟ آیا رسانهی مسلط گفتوگویی است؟ نوشتاری است؟ چاپی یا الکترونیکی؟ چه کدهای حسی دیگری به کار میروند؟
- وقتی اعضای جامعه در معرض رسانههای ارتباطی جدیدی قرار گرفتند، چهگونه واکنش نشان میدهند؟
- اگر فرهنگ نسبت به برخی از رسانههای ارتباطی ترجیح میدهد، چه حسهایی بیش از همه درگیر میشوند؟ چهگونه؟
(7) محیط طبیعی و ساختهشده:
- آیا محیط طبیعی به سوی اعمال برخی از حسها نسبت به حسهای دیگر دعوت میکند؟ و اگر چنین است بهچه شیوههایی؟
- چهگونه طرح کلی اجتماع بر ادراک حسی تاثیر میگذارد؟ آیا خانه از جهان بیرونی بسته است یا تعامل ادراکات حسی وجود دارد؟
- آیا خانه فقط یک اتاق دارد یا اتاقهای مجزایی برای فعالیتهای مختلف وجود دارد؟ آیا خانواده با هم می پخوابند یا جداگانه؟
(8) مناسک:
- در محیطهای مناسکی، آیا حسی بیش از حسهای دیگر درگیر میشود؟ مثلاً حس بینایی با لباس و رقص؛ شنوایی با سخنان و موسیقی؟
- آیا حسهایی بهخاطر حسهای دیگر سرکوب میشوند؟
- آیا توالیای دربارهی چهگونهگی درگیری حسها وجود دارد یا بهصورت جایگزین در مناسک از بین میروند؟
- آیا متخصص مناسک با استفاده از یک حس یا ترکیب خاصی از حسهامتمایز میگردد؟
(9) اسطوره شناسی:
- در اسطوره جهان چهگونه خلق شده است؟ با صدا نور یا لمس؟
- چه توصیفات حسی ای در اسطورهها وجود دارند؟ آیا گفتوگوی توصیفی زیاد است؟ حسهای اولین انسان چهگونه طرح شده است؟ اگر هبوط وجود دارد، این هبوط بهخاطر استفاده از حسی خاص است؟
- آیا قهرمان فرهنگی دارای حس بینایی دقیق، حس دقیق بویایی، قدرت مافوق یا هر ویژگی فیزیکی خاصی است؟
- اسطورهها چهگونه بیان میشوند؟ آیا گفته می شوند یا اجرا می شوند؟
(10)کیهان شناسی:
- چهگونه داده های حسی برای نظم بخشی به جهان به کار رفته اند؟ آیا چیزها با رنگ و شکل، بو، بافت، صدا و مزه طبقهبندی شده اند؟
- چه استفادهی نمادینی در تخیل حسها و جود دارد؟
- روح و ذهن چهگونه مفهومبندی شده اند؟ روح و ذهن در کدام بخش از بدن قرار گرفته اند؟
- ویژگی های حسی ارواح خوب یا بد کداماند؟
- حسها پس از حیات چهگونه ظرافت یافتهاند؟ آیا نظم حسی متفاوتی از حیات زمینی وجود دارد؟ آیا رایحهی شیرین یا غذاهای خوب مورد تاکید اند؟
- آیا محرومیت حسی ای وجود دارد؟ مثل تاریکی، سکوت، گرسنهگی؟
ساختار نوشتار
ساختار نوشتار، شامل موارد زیر است:
مقدمه:
1- افرادی که بهلحاظ نظری و تجربی در موضوع شما کار کرده اند.
2- معرفی کلی جامعه.
3- مسئلهی بنیادین شما.
یافته ها:
4- توصیف خام.
5- برساختن مفاهیم از توصیفات خام.
6- صعود به سطوح نظری.
نتیجه گیری:
7- مقایسهی یافته های شما با جوامع دیگر که دیگر محققین کار کردهاند.
8- نظریهی شما.
این مطلب از درسگفتارهای کارگاه اتنوگرافی دکتر ایزدیجیران، عضو هیئتعلمی گروه انسانشناسی دانشکدهی علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگرفته شدهاست.
[2] Sensorial ethnography