معرفی کتاب: نظریهی رفاه (سیاست اجتماعی چیست؟)
معرفی کتاب
عنوان کتاب: نظریهی رفاه (سیاست اجتماعی چیست؟)
نویسنده: توفی فیتز پتریک
مترجم: هرمز همایونپور
سال نشر: 1381
انتشارات: تهران؛ گام نو
کتاب نظریهی رفاه یکی از مهمترین منابع موجود به زبان فارسی در شناخت و بررسی مبانی نظری دولت رفاه است. این کتاب جدای از اینکه بسیار کامل و جامع است، مسئله محور است و البته به ترجمهی شیرین و دلنشینی هم دارد.
همانطور که گفتیم، نظریهی رفاه از مبانی و چرایی دولت رفاه بحث میکند و وارد سازوکارهای اجرایی نمیشود. نویسنده نخستین هدف این کتاب را تشریح خاستگاه تاریخی نظریه رفاه و بازیافت اندیشهها و متفکرانی میداند که معمولاً آنها را به اندیشههای اجتماعی یا سیاسی منسوب میکنندو در توضیح این هدف میافزاید که این حرف بدین معنا نیست که مکتب فکری کاملاً متمایزی به نام نظریه رفاه وجود دارد بلکه منظور نویسنده آن است که مقولات رفاهی، اجتماعی و سیاسی آشکارا بههمپیوستهاند و رفاه و نظامهای رفاهی را دیگر نمیتوان به پا برگها یا پرانتزها کاهش داد.
فصل اول کتاب به بررسی مباحث رفاه میپردازد. مسائلی نظیر شادکامی، تأمین، ترجیحات، نیازها، استحقاق، مقایسههای نسبی اندازهگیری رفاه اجتماعی و چیستی کالاهای اجتماعی و بحث در خصوص ماهیت این اندازهگیری.
در فصلهای 2 تا 4 بیان میشود که شکاف سیاسیِ جناحهای چپ و راست در خصوص مفهوم رفاه، چگونه در عرصهای گسترده از مفاهیم و مباحث بسط یافته است. اهم موضوعات مطرحشده در این فصول عبارت است از اینکه چرا برابری علیرغم جذابیت خود مفهومی بحثبرانگیز است؟ چه چیزی باید برابر باشد؟ نظریههای اصلی عدالت اجتماعی کدام است؟ برابری باسیاست اجتماعی چه ارتباطی دارد؟ منظور ما از عدالت توزیعی چیست و ارتباط عدالت با آزادی چگونه است؟ در این فصل بیان میشود که بسیاری از وجوه بحثانگیز رفاه از تلاشی سرچشمه میگیرد که میکوشد برابری و آزادی را با یکدیگر سازشپذیر جلوه دهد و برعکس.
فصل 5 اختصاص دارد به مفاهیم سیاسی دولت، قدرت، فقر و محرومیت اجتماعی و طبیعت انسانی. در این فصل نظریههای اصلی در باب دولت تعریف، و سپس نظریههای مربوط به قدرت بررسی میشود. نظریههای یکسر طیف، قدرت را وجهی سطحی از جامعه تلقی میکنند و در سر دیگر طیف آنهایی هستند که معتقدند قدرت از اعماق پنهان جامعه تراوش میکند. در ادامه این فصل سؤالاتی طرح میشود نظیر اینکه افراد فقیر تا کجا مسئول طرد و محرومیت خویش شمرده میشوند؟ فقر و مطرودت اجتماعی چه نسبتی باهم دارند؟ طبیعت آدمی چگونه است؟ نیازها در مقوله رفاه و شکوفایی انسانی چه نقشی دارند و اهمیت آنها کدام است؟
فصل 6 بر مفهوم طبقه تمرکز دارد و تفسیرهای مارکسیستی و وبری را از این مفهوم و جامعه طبقاتی توضیح میدهد. در این فصل بهتفصیل به شرح تحولاتی پرداخته میشود که در مهرومومهای اخیر در نظام طبقاتی پدید آمده است و نشان میدهد که دولت رفاه درگذشته و حال چه تأثیری بر این نظام داشته است این فصل با بررسی برخی از مباحث ناظر برجنبشهای اجتماعی و تأملی در این باب که «آیا این جنبشها از طبقات اجتماعی بهمثابه بازیگران اشتراکی واصلی جوامع معاصر سرچشمه میگیرند؟» به پایان میرسد.
فصل 7 ایدئولوژیهای سنتی (راست افراطی، محافظهکاری، سوسیالدموکراسی و مارکسیسم) و اندیشههای اصلی هر یک از اینها را بررسی میکند و انتقادهای آنها بر سیاست اجتماعی را ذکر میکند. نویسنده سپس به بیان نقاط ضعف و قوت هر ایدئولوژی میپردازد.
نویسنده در فصل 8 به اندیشههایی میپردازد که نهفقط به باز توزیع اجتماعی بلکه به شناسایی و به رسمیت شناختن اجتماع نیز مربوط هستند. نویسنده معتقد است که این ایدئولوژیها جدید هستند نه طبقات و تقسیمبندیهای اجتماعی منتج از این ایدئولوژیها. این فصل به اندیشهها و انتقادهای مربوط به فمینیسم، نهضت مخالفت با نژادپرستی، نهضت حقوقی معلولان و ازکارافتادگان، سن، ساختار وابستگی و تکفل پرداخته است.
فصول 9 و 10 مقدمهای هستند بر اندیشه و بحثهای جدید. فصل 9 مربوط است به برخی تحولات اقتصادی که میگویند معرف و مظهر زمانهای هستند که در آن زندگی میکنیم و در آن نظریه دوران پساصنعتی و پسا فوردیسم و دلالتهای آنها بر دولت رفاه موردبررسی قرار میگیرد. درعینحال بخش اعظم فصل 9 اختصاص دارد به تشریحی فشرده از مبحث جهانیشدن و مباحث مربوط به وجوه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی این پدیده، در ارتباط با مقوله رفاه. آیا در فضایی جهانی شده زندگی میکنیم یا در اعلام مرگ موجودی به نام دولت ملی بهشدت گزافهگویی شده است؟ دلالتهای احتمالی جهانیشدن بر نظامهای رفاهی فراگیر و پرهزینه چیست؟ آیا باهم سازشپذیرند و آیا نظامهای رفاهی را میتوان با روند جهانیشدن تطبیق داد؟
در فصل 10 شمایی کلی از تحولات نظری اصلی در مهرومومهای اخیر ترسیم میشود. این فصل منعکسکننده دیدگاههای شخص نویسنده، در باب اهمیت یا عدم اهمیت نظریهها نیز هست. مقولاتی چون پسا مدرنیسم و پسا ساختارگرایی، جامعهگرایی، محیطزیست گرایی، نظریههای خطرپذیری، فنّاوریای اطلاعاتی و ارتباطی، کنترل و نظارت اجتماعی، جسم یا بدن و توارث جدید در این فصل مطرح میشود.
در اهمیت رفاه و تأمین اجتماعی گفتهشده است که اینها هدف توسعه نیستند بلکه خود توسعه محسوب میشوند. یعنی دولت و جامعهای را میتوانیم توسعهیافته بدانیم که سطح حداقل (یا متناسب) زندگی را ازنظر مسکن، آموزش، تغذیه و بهداشت و درمان را برای یکایک آحاد و ساکنانش فراهم کرده باشد. مباحث اصلی رفاه نیز درواقع از همین پرسش شروع میشود.