معرفی کتاب: من زندهام (خاطرات دوران اسارت)
معرفی کتاب
عنوان کتاب: من زندهام (خاطرات دوران اسارت)
نویسنده: معصومه آباد
سال نشر: 1392
انتشارات: تهران؛ بروج
کتاب «من زندهام» به بهانهی برگزاری مسابقهی کتابخوانیِ «کتاب و زندگی»، به اندازهی کافی معرفی شده است. در اینجا قصد معرفی این کتاب را ندارم. به ذکر چند دلیل برای ضرورت خواندن کتابهایی از این دست اکتفا میکنم:
(1)
تاریخ 100 سالهی اخیر ایران را باید خواند. از این تاریخ 100 ساله، بهویژه تاریخ دوران پس از انقلاب اسلامیاش بسیار مهم است. از باب کسب شناخت بیشتر و بهتر پیرامون مسائل و چالشهای امروز جامعهی ایران. در کنار کتابهای تاریخ اجتماعی و جریانشناسی سیاسی که از نقطهنظری رسمی و آکادمیک به این مقوله میپردازند، روایتهای غیر رسمی از تاریخ این دوران نیز بسیار حائز اهمیتاند. در اینجا منظور از روایتهای غیر رسمی، زندگینامهها، خاطرات، اسناد مکتوب و تصویری و سایر روایتهای غیرآکادمیک است. این روایتها به خواننده کمک میکند تا بتواند از جزئیات تحولات و اتفاقاتی که در این دوران رخ داده است باخبر شود و این جزئیات نقاط خالیِ تصویر ذهنیاش را پر کنند.برای مثال، تاریخ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را اگر در کتابهای تاریخ سیاسی بخوانیم، شرحی کلی از حوادث جنگ، درگیریهای سیاسی داخلی و بینالمللی دوران جنگ و مانند اینها به دست میآوریم. اما از اتفاقاتی که برای مثال درون اردوگاههای اسرای جنگی میگذرد؛ یا وضعیت شهر آبادان و خرمشهر و مردمش و... را درک نخواهیم کرد. پس خواندن این دست کتب بسیار مهم است.
(2)
خود کتاب «من زندهام» یکی از بهترین کتابهایی است که در این زمینه به چاپ رسیدهاست. این کتاب از چند جهت مهم است: اولاً اینکه روایتی دست اول از اتفاقاتی که در سالهای منتهی به انقلاب و همینطور روزهای اول شروع جنگ تحمیلی در آبادان میگذرد به دست میدهد. برای مثال، نگارنده که خود اهل آبادان است، واقعهی سینما رکس را از نزدیک برای خواننده روایت میکند و یا از نحوهی آغاز جنگ از مرز خوزستان تصویر جدیدی به خواننده میدهد. ثانیاً اینکه نویسنده ـ بر خلاف اغلب کتب خاطرات جنگ و اسارت ـ «زن» است. خودِ شنیدن اینکه در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران زنها هم اسیر میشدهاند، شنیدنی است و خواندن جزئیات اتفاقاتی که این زنان در طول چندسال اسارت در اردوگاههای عراق تجربه کردهاند، خواندنیتر و شنیدنیتر هم هست. حتی شاید روایتی زنانه از اسارت هم باشد.
(3)
آخرین نکته مربوط به شیوهی مطالعهی اغلب ما دانشجویان در ایران است. به دلیل حافظهمحور بودن نظام آموزشی در کشور، ما عادت کردهایم ـ هر چند بهطور ناخودآگاه ـ کتابهای درسی و آکادمیک را «ازبرکنیم». این عادت بد موجب میشود مطالعهی ما یک مطالعهی واقعی نباشد و با فشار ذهنی بیخودی و انرژی سوزی همراه گردد. اما خواندن این دست کتب که شکل داستان و رمان دارند، آن فشار ذهنی ناشی از عادت به حفظ کردن را بر ذهن وارد نمیکنند و از این بابت خواننده یک مطالعهی واقعی را تجربه میکند.