جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مارکسیسم» ثبت شده است

معرفی و خلاصه ی کتاب: جامعه شناسی سیاسی

علی محمدزاده | پنجشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۵۴ ب.ظ

معرفی و خلاصه ی کتاب

عنوان کتاب: جامعه شناسی سیاسی

نویسنده: حسین بشیریه

سال نشر: 1388

انتشارات: نی؛ تهران

جامعه شناسی سیاسی

کتاب دکتر حسین بشیریه، نیاز به معرفی ندارد. جهت آشنایی مختصر خوانندگان با مباحث کتاب، بخش هایی از کتاب را در اختیار خوانندگان محترم می گذارم.

 موضوع جامعه شناسی سیاسی

موضوع اصلی جامعه شناسی سیاسی، بررسی روابط متقابل میان قدرت دولتی و نیروهای اجتماعی است. در حقیقت، موضوع اصلی جامعه شناسی سیاسی بررسی رابطه میان دولت، قدرت سیاسی و قدرت دولتی از یک سو و جامعه و قدرت اجتماعی یا نیروها و گروه های اجتماعی از سوی دیگر است. اگر سیاست را به معنی روابط میان جامعه، اقتصاد و دولت تلقی کنیم (هلد 1989؛ ص3)، وظیفه جامعه شناسی سیاسی، فهم این روابط است. در این رابطه، به ویژه تاثیرات جامعه و منافع اجتماعی افراد و گروه ها بر روی دولت بررسی می شود (بشیریه 1374؛ ص19). در تفاوت جامعه شناسی سیاسی با علم سیاست باید گفت جامعه شناسی سیاسی بیشتر نگرشی از پایین به بالاست؛ یعنی اینکه بیشتر تاثیرات جامعه بر سیاست را بررسی می کند؛ حال آنکه علم سیاست بیشتر از بالا به پایین است؛ یعنی بیشتر به بررسی ساختار قدرت و فرآیند سیاست و تصمیم گیری و تاثیرات آنها بر روابط اجتماعی می پردازد.

نیروهای اجتماعی، جامعه‌ی مدنی و تحولات سیاسی از منظر کارل مارکس

برای بررسی نقش نیروهای اجتماعی در تحولات جامعه، اندیشه‌ی کارل مارکس بینش‌های راه‌گشایی را در اختیار ما می‌گذارد. به نظر مارکس «پراکسیس» یا کار انسان در تاریخ به عنوان ترکیب عین و ذهن، مهم‌ترین عامل تعیین کننده و خلاق جامعه و تاریخ است (بشیریه 1374؛ ص30). کار انسان در تاریخ، یعنی «پراکسیس»، تولیدکننده و سازنده‌ی همه‌ی اشکال و نهادهای تاریخی و اجتماعی (ابزارهای تولید، کالاها، نهادها و نظام اقتصادی، مظاهر فرهنگی، ایدئولوژی، دولت و...) است. جهان نهادها و نمودها بازتاب پراکسیس یا عمل انسان در تاریخ است. لیکن انسان از این واقعیت آگاهی کامل ندارد. در هر مرحله از تکامل تاریخی مصنوعات و مخلوقات کار انسان یعنی روابط تولید، نهادهای اجتماعی و اشکال آگاهی تبلور و تجسم یا عینیت پیدا می کنند. در این وضعیت انسان مصنوعات خود را از خود برتر و ازلی و ابدی تلقی می‌کند و بدین سان وضعیت شیء‌گشتگی به وضعیت از خودبیگانگی انسان از حاصل کار خویش می‌انجامد. در هر مرحله‌ای از تاریخ، اوج توانایی‌های انسان در کار و خلاقیت و سازندگی در بخشی از جامعه و یا در طبقه‌ای ظاهر می‌شود. مثلاً در عصر تکوین طبقه‌ی بورژوا به عنوان طبقه‌ی انقلابی جدید، بورژوازی مظهر کمال توانایی انسان در کار و خلاقیت بود و جهان عینی را آفرید. اما جهان عینی بر خلاف آنچه به نظر طبقات حاکمه می‌رسد، پدیده‌ای ازلی و ابدی و ساختاری نیست؛ بلکه پدیده‌ای است چون مایع منجمد شده‌ای که در زیر پوسته‌ی متصلب آن کار انسان به عنوان ماده اصلی تشکیل دهنده‌ی کل پدیده‌های اجتماعی ساری و جاری است. میان فرآیند پراکسیس تاریخی و جهان شیءگونه وقتی تضاد پیش می‌آید که فرآیند پراکسیس تاریخی پیشرفته‌تر باشد در حالی که جهان متصلب اشیاء و نهادها در مقابل آن پیشرفت مقاومت کند. حوزه‌ی پراکسیس یا نیروهای تولید حوزه‌ی حرکت و و حوزه‌ی جهان شیءگشته حوزه‌ی مقاومت است. سرانجام زمانی فرامی‌رسد که عامل حرکت در تاریخ، یعنی پراکسیس، پوسته‌ی خشکیده را در هم می‌شکند و از درون آن باردیگر فرماسیون اجتماعی جدیدی خلق می‌گردد که اینک حاصل نیروی کار جدیدی است. به نظر مارکس از بین طبقات جامعه‌ی سرمایه داری تنها طبقه‌ی پرولتاریا است که می‌تواند تصویر جهان دیگری را بر حسب علایق مادی خود در نظر بیاورد. طبقه‌ی پرولتاریا و همه‌ی گروه‌هایی که به شیوه‌ی پرولتاریا جهان نوین دیگری را بر اساس علایق خود تصور می‌کنند، نیروی خلاق و کارگر عصر سرمایه‌داری هستند. میان پرولتاریا و طبقات خلاق ادوار گذشته یک تفاوت اساسی هست و آن اینکه طبقات بالنده در شیوه‌های تولید ماقبل سوسیالیستی فاقد وحدت عین و ذهن بودند. مثلاً در جامعه‌ی فئودالی دهقانان مولدین مادی، یعنی تولیدکنندگان کالاها و اشرافیت، مولدین معنوی، یعنی تولیدکنندگان فرهنگ و ایدئولوژی به شمار می‌آمدند. در جهان بورژوایی نیز کارگران صنعتی مولدین مادی یعنی تولیدکنندگان ارزش اضافی هستند در حالی که بورژوازی مولد فرهنگ و ایدئولوژی است و بازهم میان ذهن و عین وحدت نیست. اما وقتی پرولتاریا به خودآگاهی می رسد و ایدئولوژی کاذب آن رفع می‌گردد در می یابد که جهان اجتماعی پدیده ای مصنوع است و سهم خود را در این صناعت بازمی‌یابد (همان، صص 32-37).

دکتر حسین بشیریه، حوزه‌ی جامعه، یعنی مجموعه‌ی نیروهای اجتماعی و عمل آنها، را حوزه‌ی زیربنایی پراکسیس می‌داند؛ یعنی بر اساس اندیشه‌ی مارکس، تحولات جامعه پیش از هر چیز توسط نیروهای اجتماعی است که رقم می‌خورد. بشیریه معتقد است در اندیشه‌ی مارکس «جامعه‌ی مدنی» به این معنا اهمیت بنیادین دارد.

شکاف های اجتماعی، نیروهای اجتماعی و زندگی سیاسی

چنانکه گفتیم، موضوع جامعه شناسی سیاسی بررسی روابط پیچیده میان جامعه و دولت و به ویژه اثرگذاری نیروهای اجتماعی بر عرصه سیاسی است. بنابراین جامعه شناسی سیاسی باید به سه حوزه به هم پیوسته بپردازد:

1- شناخت پیچیدگی ها و شکاف ها و تعارضات جامعه به عنوان نقطه عزیمت

2- شناخت گروه بندی ها و نیروهایی که بر اساس خطوط آن شکاف ها در هر جامعه پیدا می شود

هر چه شمار شکاف های اجتماعی بیشتر و شیوه ترکیب آنها پیچیده تر باشد، مجموعه پیچیده تری از گروه بندی ها و نیروهای اجتماعی پدید می آید.

3- شیوه تاثیر گذاری نیروهای اجتماعی بر زندگی سیاسی و بحث از مقولاتی چون سلطه اجتماعی و نفوذ و تاثیر و نقش آنها در سیاست.

تفاوت میان قدرت اجتماعی و قدرت سیاسی

«قدرت عبارت است از توانایی یک فرد یا گروهی از افراد برای تغییر شیوه عمل افراد یا گروه های دیگر در جهت دلخواه آن فرد یا گروه». این تعریف، تعریفی از قدرت اجتماعی است. اما در مقابل تعریفی که جان لاک از قدرت به دست داده است، تعریف قدرت دولتی است: «به نظر من قدرت سیاسی، حق وضع قوانین همراه با تعیین مجازات مرگ و کلیه مجازات های کوچکتر به منظور تنظیم و حفظ مالکیت است». نفوذ، فشار، اعتبار و منزلت از اشکال قدرت اجتماعی هستند؛ در مقابل قدرت دولتی دارای ضمانت اجرای روشنی است که مبتنی بر توانایی اعمال زور و اجبار دستگاه حکومت می باشد.


به خوانندگان محترم توصیه می شود خواندن این کتاب را از دست ندهند.



  • علی محمدزاده

خصوصی سازی؛ مردمی کردن اقتصاد نیست!

علی محمدزاده | جمعه, ۶ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۰۴ ب.ظ

منتشر شده در نشریه روز مردم- جمعه 6 دی ماه 92/ دریافت فایل pdf


خصوصی سازی

»مردمی کردن اقتصاد» از کلیدواژه‌هایی است که چند سالی است به کرّات از رسانه‌ها و از زبان برخی مسئولین شنیده می‌شود؛ اما آنچه از این کلیدواژه مراد می‌شود، بیش از آنکه »مردمی« کردن اقتصاد باشد، واگذاری گلوگاه‌های اقتصادی کشور به «سرمایه‌داران» و «باندهای قدرت و ثروت» است.

مردمی که تا دیروز برای درمان بیمارانشان به بیمارستان‌های دولتی و بیمه‌های درمانی چشم امید دوخته بودند، امروز با درهای بسته‌ی بیمارستان‌ها و بخش‌های درمانی روبرو می‌شوند که به مدد خصوصی سازی بهداشت و درمان، تنها با واریز هزینه‌های کلان باز می‌شوند. هزینه‌ی یک عمل جراحی ساده گاهی به قدری سنگین است که باید یکی از اعضای بدنشان را بفروشند تا عضو دیگر را درمان کنند؛ و در مقابل، صاحبان بیمارستان‌های خصوصی و سرمایه‌داران، سرریز پولشان را خرج سفرهای تفریحی امریکا و اروپا می‌کنند.

دانشجویان محروم و طبقه متوسطی که برای قبولی در دوره‌های روزانه‌ی دانشگاه‌ها، ساعت‌ها و روزها وقت‌شان را گذاشته اند تا توانسته‌اند در کنکور پذیرفته شوند، امروز در کنار خود دانشجویانی را می‌بینند که بی‌هیچ زحمتی و به مدد پرداخت 70-80 میلیون تومان وارد دانشگاه شده‌اند و با خودروهای گران قیمت‌شان به همکلاسی‌هاشان فخر می‌فروشند.

بانک‌ها و مؤسسات مالی، به مدد خصوصی سازی‌های صورت گرفته در اقتصاد، مثل قارچ در هر کوچه و خیابان سبز شده‌اند و سودهای کلانی را نصیب صاحبان‌شان می‌کنند.

و در این میان جای این پرسش مطرح می‌شود که اگر این کار مردمی کردن اقتصاد است، پس چرا مردم معمولی سهمی ندارند و هیچ چیز برایشان تغییر نکرده است؟

اقتصاد مردمی اقتصادی است که در آن محوریت نه با سرمایه های کلان، که با سرمایه های خُرد مردمی باشد؛ نه اینکه سرمایه های خُرد مردمی فقط در مصرف هزینه شود. مدل تعاونی، اگر نگاه درجه چندم به آن کنار گذاشته شود، شاید نمونه ای از اقتصاد مردمی باشد.

  • علی محمدزاده